دوهزار هدیه روز تولد
این داستان مصور، حکایت خانم و آقای هزارپایی است که زیر شیروانی خانهی کوچکی زندگی میکردند. تولد هردوی آنها در یک روز بود. خان هزارپا قصد داشت هدیهی تولدی برای آقای هزارپا تهیه کند بدون آن که او متوجه شود. بنابراین زمانی که در بازار برای تهیه هزار جوراب همرنگ با بنبست روبهرو شد تصمیم گرفت همه آنها را ببافد. تا این روز تولد دریافت کرد. هدیهی او نیز هزار جوراب رنگارنگ بود. هر دوی آنها از هدایی که مورد استفادهی آنها واقع میشد بسیار خوشحال بودند.