من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود
داستانهای اجتماعی
در خانه، هرکس اشتباهی مرتکب میشد به جای معذرتخواهی میگفت: من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود. بارها این اتفاق تکرار شد تا این که «سارا کوچولو» که از این کار خسته شده بود، یک روز، پس از انجام خطایی، اشتباهش را میپذیرد و معذرتخواهی میکند. این داستان برای گروه سنی «ب» به چاپ رسیده است.