سبد سفارش شما خالی است!

بهرام گور پس از رسیدن به مقام پادشاهی، روزی تصمیم می‌گیرد به صورت ناشناس به منزل لنبک آبکش ـ مردی فقیر که با سقایی روزگار می‌گذرانده ـ نیز به منزل براهام جهود که فردی متمکن بوده، برود و آن‌ها را بیازماید. بدین‌ترتیب بهرام با ورود به خانه‌ی لنبک آبکش با مهمان‌نوازی فوق‌العاده‌ی او روبه‌رو می‌شود، اما براهام جهود با وجود تمکن مالی با بهرام گور برخورد بسیار توهین‌آمیزی می‌کند. تا این که روز بعد مشخص می‌شود که این مهمان ناشناس، بهرام، پادشاه وقت، بوده است. سرانجام بهرام با محکوم کردن براهام جهود، تمام ثروت او را به لنبک آبکش می‌دهد. مجموعه‌ی حاضر حاوی داستان‌هایی است درباره‌ی بهرام گور از زمان نوجوانی تا پادشاهی که برخی از عناوین آن بدین‌قرار است: داستان بهرام گور با مهربندار دهقان؛ داستان بهرام گور با کبروی باغبان و تحریم شراب؛ داستان بهرام گور و کفگشدزاده؛ داستان بهرام گور و موبد او در ویرانی و آبادانی ده؛ داستان بهرام گور با چهار دختر آسیابان؛ داستان بهرام گور و گنج جمشید؛ و داستان بهرام گور با شنگل شاه.