دیر میفهمیم
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی است از زندگی سه زن در میانه سالهای زندگی با پیشه و پیشینههای مختلف که با حکم طبیعت زنانگیشان، زندگیشان در هم گره میخورد، امید و آرزوهایشان یکی میشود. نویسنده بهخوبی شخصیت این سه زن را توصیف و داستان زندگی آنها را تشریح کرده است. در داستان میخوانیم:« اوایل مهرماه بود و ساعت هنوز چهار نشده بود، هوا همچنان گرمای اواخر تابستان را با خود داشت. «سیما »عرق کرده و کلافه لابهلای میوههای آخر فصل سعی داشت تازهترها را دستچین کند».