سیرترشی
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
سعید گمشدهای در گذشته دارد. در همهی لحظات زندگی به یاد اوست، فکر میکند با دیدن گمشدهاش، همهی خاطرات خوب را به یاد میآورد. ستاره همه سعیاش را میکند تا همسرش از فکر آن شخص بیرون بیاید، ولی نه تنها موفق به این امر نمیشود، بلکه فاصله عمیقی بین آن دو ایجاد میشود. این فاصله، باعث غمگینی ستاره میشود و سعید را به فکر وا میدارد تا زندگی از هم پاشیدهی خود را سر و سامانی دهد؛ غافل از اینکه تحول و تغییر یک کار، سخت است. کاری که به پشتکار و پختگی درونی احتیاج دارد؛ چیزی که سعید هنوز به آن نرسیده...