ترخون: حکایت خسرو و شیرین
این کتابچه روایت دیگری از قصهی عاشقانهی "خسرو و شیرین" است که طی آن نگارنده کوشیده آن را در قالب روایت داستانی امروزین بازگو کند. کتاب با لحظههای فرجامین روزگار شیرین آغاز میشود: "توی همین یکی دو روز پیر شده بود. چند موی سپید هم میان پیچاپیچ گیسهایش درآمده بود. با این حال هنوز زیبایی و فریبایی خودش را داشت... نگاه کرد به پهلوی دریده خسرو....".