بچهها! چیکار میکنید؟ (مجموعهای از خاطرات طنز از متون دفاع مقدس)
جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - لطیفه، هجو و طنز
یک روز گرم و نفسگیر در عقبه جزیره شمالی نشسته بودیم که حمید ملکی بعد از مجروحیت آمد. به محض اینکه رسید، هلش دادیم وسط آب و سرش را زیر آب کردیم. وقتی همه را جو میگرفت، خودش را کنار میکشید و با ژست آمرانه میگفت: بچهها! چه کار میکنید؟ این بنده خدا تازه از راه رسیده و ما میدانستیم که علی آقا خودش را به آن راه زده است. با این حال، رفتم تا از کلمن یک لیوان آب خنک پر کنم که دیدم یک موش روی پا ایستاده و دهانش را زیر شیر کلمن گذاشته تا از آبی که چکه چکه میافتاد بخورد.