پاگندهها در یک شب آرام
داستانهای حیوانات / داستانهای کودکان و نوجوانان
آن شب، شب تولد پدر فیلها بود و مادر از بچهها خواسته بود که خیلی زود به رختخواب بروند تا پدر و مادر شبی آرام را در کنار هم سپری کنند. هنگامی که پدر از سر کار آمد آنقدر خسته بود که روی کاناپه دراز کشید و بچه فیلها از او خواستند تا قصهای برای آنها بازگو کند. پدر در حین قصه گفتن به خواب رفت و ادامة داستان را مادر برای بچهها تعریف کرد. بالاخره مادر نیز به خواب رفت و بچهها مجبور شدند خود به رختخواب بروند. این کتاب برای کودکان گروه سنی «الف» به چاپ رسیده است.