باغ آرزوها
این داستان، روایت دلدادگی "سارا" به پسری است با نام "متین". در این میان مادر سارا که از شیفتگی دخترش نسبت به متین مطلع شده، او را از عشقورزی برحذر داشته و از زندگی خود و این که بعد از فوت همسرش براثر سقوط هواپیما، اکنون تنها مانده سخن به میان میآورد. اما سارا همواره آتش عشق به متین را در دل دارد، تا این که روزی متین را در حال گفتوگو با "سودابه" مشاهده میکند. آنها از سفر به خارج از کشور و شروع زندگی مشترک در آنجا سخن به میان میآورند، اما...