گواتی
داستان سرگذشت دختری بلوچ است به نام "زرگل "که دل در گروه عشق "عبدالرحمن" نوازنده قیچک دارد .او در هفده سالگی به عقد پیرمردی به نام "حاج بابا "در آمده است .زرگل به بیماری گواتی (گواتر) دچار شده از این رو حاج بابا او را برای مداوا به زاهدان میبرد .زرگل در رویا با عبدالرحمن و بی بی ـ مادر خود ـ حرف میزند .از طرفی حاج بابا به سبب کهولت سن میمیرد و زرگل به آواز قیچک زن گوش میسپارد .