ضیافتی بر بالین یک مرده
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14 / داستانهای فارسی - قرن 14
در مجموعهی حاضر، تعدادی داستان کوتاه فراهم آمده که "ضیافتی بر بالین یک مرده"، یکی از آنهاست. در این داستان، فرهاد با شنیدن خبر مرگ "ایرانخانم" به سمت آسایشگاه حرکت میکند. او با مشاهدهی اضطراب خانم رهنما ـ یکی از پرستاران آسایشگاه ـ خطاب به او میگوید: "ترس آدمها از مرگ به خاطر جنازه نیست، بلکه به خاطر اینه که آیندهی خودشون در نظرشون مجسم میشه. آدمها تا وقتی مردهای را نبینند فکر میکنند، عمر نوح خواهند داشت، اما وقتی چشمشان به یک مرده میافتد یا حتی خبر مرگ کسی را میشنوند شوکه میشوند، چرا که تمام ذهنیات واهی اونا نقش برآب میشود و میفهمند که فانی هستند...". سرانجام نیز فرهاد داستانی بر اساس زندگی ایرانخانم مینویسد که عنوان آن، "ضیافتی بر بالین یک مرده" است. داستانهای دیگر این مجموعه عبارت است از: انتظار در ساحل، فصلی از یک جنایت، حلیمه، آخرین مرد دریا، ممدلی قوزی، گفتوگو، عمو بهزاد، بالو، قاصد، نامه، شام پنجنفره، و درب در.