او در میان ماست: داستانهایی از زندگی پیامبر اعظم (ص)
این مجموعه مشتمل است بر داستانهایی دربارهی پیامبر اسلام (ص) که از جمله آنهاست: "او همان بود که خوانده و شنیده بود". این داستان، روایت راهب صومعهنشینی با نام "بجیرا" است. روزی که هنگام عبور کاروانی از نزدیکی صومعه صحنهی عجیبی را مشاهده میکند و آن قطعه ابری است که از همان هنگام که کاروانیان را در افق دیده بود برفراز سر کاروانیان سایه افکنده و قدم به قدم با آنان حرکت میکرد. بحیرا پس از رسیدن کاروانیان آنان را به صومعه دعوت کرده و در این حال متوجه نوجوانی 12 ساله با نام محمد میشود و به یاد اوصافی میافتد که دربارهی وی در انجیل خوانده بود. او از محمد دربارهی تولد، پدر، مادر و زندگی خصوصیاش سئوالاتی رامیپرسد و سرانجام در میان شانههای محمد، چشمش به مهر نبوت میافتد و دراین حال از ابوطالب میخواهد تا این نوجوان را به شهر و دیار خود بازگرداند و مراقب باشد تا یهودیان او را نشناسند، زیرا محمد (ص) درآیند رسالت بزرگی را بردوش دارد. برخی از داستانهای کتاب عبارت است از: بازهم اوست، پیرمرد به خانه بازگشت، خانهی آن مرد کجاست؟، واقعهی آن شب، اینها همه بود و همه این نبود، لب از گزافه فروبند، همینقدر کافی بود، هنوز نوبت توست، همسایهی پیامبر (ص) در بهشت، و او در میان ماست.