تحلیل روانشناختی "خودشکوفایی" از دیدگاه مولانا و راجرز
راجرز، کارلرنسام، 1987 - 1902 - نظریه درباره ابراز وجود / مولوی، جلالالدین محمدبن محمد، 604 - 674ق. مثنوی - ابراز وجود / ابراز وجود
در بررسی تطبیقی خودشکوفایی از منظر مولانا جلالالدین محمدبلخی ـ عارف قرن هفتم ـ و «کارل رانسوم راجرز» ـ روانشناس قرن بیستم در شیکاگو ـ میتوان گفت: مولانا و راجرز از حیث جهانبینی هر دو انسانگرا هستند؛ با این تفاوت راهبردی که مولوی یک انسانگرای معنوینگر و راجرز یک انسانگرای تجربینگر است. از نظر مولانا، تنها راه سعادت بشر، گرایش به معنویت و رسیدن به حقیقت خداوند است. در مکتب او انسان زمانی انسان میشود و به خودشکوفایی میرسد که مرید حق باشد. این انسان از منظر مولانا، انسانی میشود که نور خدا را میتوان در او مشاهده کرد. اما راجرز مطابق مشی تجربینگر خود اذعان میکند که تجربه خصوصی هر فرد از واقعیتهای جهان بیرون، حرف اول را میزند. انسان خودشکوفا از منظر راجرز یک فرد معنویتگرا یا خدامحور نیست، بلکه انسانی شخصمحور است که بر پایه علم و تجربه و طبق سه اصل، عقل، منطق و واقعیت عمل میکند. کتاب حاضر به بررسی موضوع خودشکوفایی از منظر مولانا و راجرز اختصاص یافته است. کتاب پس از معرفی مولانا و راجرز؛ مقایسه دیدگاه آن دو در باب نگرش به انسان، همچنین تفاوت دیدگاه مولانا و راجرز از جنبههای مختلف اعم از جهانبینی، جنبه شناختی، جنبۀ شماتیک و خودشکوفایی اختصاص یافته است. کتاب با جمعبندی و نتیجهگیری از مباحث مطرح شده، همچنین روششناسی مولوی و راجرز و نظامشناختی آن دو به پایان میرسد.