پرواز قناری
داستانهای فارسی - قرن 14
در منطقة شمیرانات، سه ساختمان بسیار بزرگ بود که «بدرالزمان» بعد از فوت همسرش دو ساختمان را به دخترانش «ترانه» و «شراره» داده بود و خود در ساختمان سوم با دختر کوچکش «فتانه» زندگی میکرد. «قناری» فرزند شراره و آقای «زرندی» و «امیرحسین» فرزند ترانه و شوهرش سرهنگ «محمودی» است. زمان به سرعت میگذرد و قناری و امیرحسین که در کودکی همبازی هم بودند در جوانی عاشق هم میشوند. در این زمان «پرویز» که تحصیل کردة آمریکا و برادر دوست قناری است او را میبیند و خواهان ازدواج با او میشود. امیرحسین سال دوّم پزشکی است و به هیچ عنوان آمادگی ازدواج ندارد. در حالیکه پرویز با تحصیلات عالیه و داشتن پدری معروف و جراح از هر جهت برای قناری مناسب قلمداد میشود. امیرحسین برای خوشبختی قناری، از خواستة خود چشم میپوشد، اما دست تقدیر بعد از گذر سالها دوباره آنها را رو در روی یکدیگر قرار میدهد و سرنوشتی نو برای آنها رقم میزند.