فصل سرد انتظار
داستانهای فارسی - قرن 14
«مانیا»، دختری جوان و زیباروست که در یک کارخانه تولید لوازم آرایشی و بهداشتی و در بخش آزمایشگاه کار میکند. یکروز که مانیا به کارخانه رفته بود در پارکینگ ماشین جدیدی دیده بود، وقتی از «سمیرا» دوستش اطلاعات صاحب ماشین را گرفت فهمید که معاون جدید به کارخانه آمده است. روز بعد، جلسه معارفه معاون جدید برگزار میشود، مانیا با دیدن معاون جدید «حسین شایگان» دچار شوک میشود و به یاد عشقی میافتد که سالها پیش میان آنها شکل گرفته بود، مرور خاطرات مانیا ادامه داستان را شکل میدهد... .