خرس کوچولوهای مهربان و خرگوش بازیگوش
در یک جنگل بزرگ و دورافتاده، دو بچه خرس دوقلو به نام "فیسی" و "ویسی" با پدر و مادرشان در کلبهای در کنار برکه زندگی میکردند. در یکی از روزهای بهاری بچهخرسها به همراه مادرشان برای ماهیگیری به کنار رودخانه رفتند. کمی بعد چشم فیسی به پل چوبی بزرگی افتاد. آنها با اجازهی مادر از روی پل گذشتند تا ببینند آن طرف چه خبر است. کمی که رفتند بچه خرگوشی به نام "نانی" را دیدند که مادرش را گم کرده بود و گریه میکرد. پس از خوردن غذا بچه خرسها به همراه نانی و مادر به سوی کلبه به راه افتادند، در راه به حیوانات سفارش کردند که اگر مادر نانی را دیدند، به او اطلاع دهند که نانی در کلبهی آنهاست. هوا تاریک شده بود که مادر نانی به آنجا آمد و با خوشحالی نانی را در آغوش کشید. از آن پس دو خانواده دوستان خوبی برای یکدیگر شدند و سالها در کنار هم در آن جنگل زیبا زندگی کردند.