بیگانه گشته از زندگی: چرا ما باید توانایی احساس کردن را از نو یاد بگیریم
روانشناسی اجتماعی / از خود بیگانگی (روانشناسی اجتماعی) / هیجانها
چرا ما به عنوان انسانی اصیل متولد و غالبا به عنوان کپی (انسان غیراصیل) چشم از جهان فرو میبندیم. بحرانها، نفرت، بیعدالتیهای فزون از حد، خشونت و تحقیر انسانها بر خودآگاه و حقیقت ما حکمرانی میکند. شناخت علمی و فناوری اطلاعاتی ما را تحت تأثیر قرار میدهد، تحت نظر دارد و بر ما فرمان میراند. خودآگاه تجریدی ما را لاینقطع از حیات دور میکند. داشتن درک و احساس برای حقیقت و همدلی با انسانهای دیگر بیش از پیش توسط یک خودآگاه غیرطبیعی و غیرانسانی تحقیر شده و به کنار رانده میشود. بدین ترتیب ما دیگر ناتوان از درک و فهم منشأ کُنش ویرانگر خود میشویم. ما در جهانی زندگی میکنیم که تمام و کمال سازهبندی شده است و ناتوان از درک و فهم همدلانه آن هستیم. خودآگاه مبتنی بر همدلی میتواند برای ما امکان کشف زندگی از نو را میسر سازد. در این کتاب «آرنو گرون»، روانکاو و منتقد اجتماعی نامدار به انتقاد بنیادین از تمدن میپردازد.