افسانههای نامادری
داستانهای کوتاه / داستانهای تخیلی
در داستان «ماه بانو» میخوانیم: «ماه بانو» با نامادری و خواهر ناتنیاش «ماهبالو» زندگی میکرد. هروقت برای ماهبانو خواستگار میآمد، نامادری او را در تنور میانداخت و دختر خود را به آنها نشان میداد. خروس ماهبالو هم روی تنور مینشست و میخواند که «ماهبانو تو تنوره». اما خواستگارها چیزی نمیفهمیدند. آنها ماهبانو را هم نمیپسندیدند و میرفتند. تا این که یک روز پیرزنی به خانة آنها آمد و از صدای خروس همهچیز را فهمید و نزد پسر حاکم رفت و او را با سپاهیانش به خانة ماهبانو آورد. ابتدا نامادری ماهبانو را در تنور انداخت، اما سپاهیان او را پیدا کردند. ماهبانو به عقد پسر حاکم درآمد و زندگی خوبی را شروع کرد. مجموعة حاضر مشتمل بر داستانهای کوتاه تخیلی برای گروه سنی «ج» است. از جمله عناوین آنها میتوان به مواردی از قبیل ننهسرما، گلخندان، هفت خواهر، ماهپیشانی، و بلبل سرگشته، اشاره کرد.