اولین و آخرین عشق
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: «نوازش سرانگشتان نرم باران در گونههای سرد پنجره غبارگرفته اتاق، آهنگی روحنواز مینواخت؛ گویی خدا میخواست روح تشنه او را همچون کویر خشک که تمنای آب میکرد، سیراب کند. خورشید نیمهجان، از گوشه پاره ابرهای پگاه نظارهگر چشمان یک زن بود».