خیابان بیرهگذر
رمان حاضر ماجرای زندگی مردی است که در زندان به سر میبرد .او در این داستان ، ضمن بازجویی خاطرات خود را بازگو میکند .یکی از برادرهای او به نام (( اسفندیار)) در کودکی در اثر سرطان میمیرد .برادر دیگرش که همتای دو قلوی اوست برای ادامه تحصیل به آلمان میرود و مدتها در آنجا میماند .او در آلمان در رستوران یونانی کار می کند .روزی هنگام کار (( سوسن )) را میبیند و دل بسته او میشود .(( سوسن )) در آلمان با مادر و پدرخواندهاش زندگی میکند .مادر (( سوسن )) پس از ازدواج با (( پروفسور هاینس )) مقیم آلمان میشود .یک روز سوسن به خانه او میرود .مدتی بعد سوسن به طور ناگهانی آنجا را ترک میکند .در این هنگام صدای شلیک گلولهای از خیابان به گوش میرسد .او به سمت خیابان میدود و با جسد بیجان (( سوسن )) روبهرو میشود .با آمدن پلیس او به قتل (( سوسن )) متهم میشود و ....