دنیای کوچک آدم بزرگها
داستانهای تخیلی / تنهایی - داستان / وابستگی (روانشناسی) - داستان
علی، پسر خوب و دوستداشتنی است. امروز علی تنهاست و کسی نیست که با او بازی کند. علی دیشب در برفها بازی کرده و مریض شده است. یک روز مامان علی او را تنها گذاشته و رفته است. علی هنوز منتظر مامانش است. او از خواب میپرد و احساس میکند که بزرگ شده است. علی از اتاقش بیرون میآید و به تقویم نگاه میکند. روز تولدش است. روی میز یک کارد و کیک ساده بود، از بادکنک، ماهی، اسباببازی خبری نبود. علی یک دست لباس گرانقیمت هدیه میگیرد، برای این که بزرگ شود باید لباس گرانقیمت باشد. او به دنبال دلیل رفتن مادر، معنی عشق، و... میگردد. این کتاب برای دو گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.