مثلها و قصههایشان، قصههای اسفند
افسانهها و قصههای ایرانی / ضربالمثلهای فارسی
در قصة «عطایش را به لقایش بخشیدم میخوانیم: روزی دزدی وسایل زندگی مرد فقیری را ربود و او دیگر دیگ و چراغی برای گذران زندگی نداشت. وقتی دوستش این موضوع را فهمید، او را با خود به خانة مرد ثروتمندی برد تا مقداری پول از او قرض کنند و برای مرد فقیر لوازم خانه تهیه نمایند. اما مرد فقیر وقتی ثروتمند را دید که با بدخلقی و بدزبانی به مردم پول قرض میدهد پشیمان شد و رفت. از آن به بعد مردم برای آن که نیکوکاران را به داشتن خلق و خوی نیکو تشویق کنند، میگویند کاری نکیند که مردم عطای شما را به لقایتان ببخشند. مجموعة حاضر مشتمل است بر قصههای کوتاه همراه با ضربالمثل مربوط به آن، که برای کودکان و نوجوانان تهیه شده است. میپزی و میبینی، از هفت خوان رستم گذشته، شقالقمر کرده، از جمله عناوین قصهها است. نویسنده در پایان هر قصه، ضربالمثل مربوط به آن را ذکر و زمان لازم برای بیان هر قصه و پرسشهایی را برای کودکان و نوجوانان عرضه کرده است.