جادهی عشق
«رضا رحمانی» جوانی مورد اعتماد و کارآموز وکالت است. او برای گذراندن دورة کارآموزی در زندان با فردی به نام امیر معروف به امیرسیله آشنا میشود. امیر از رضا میخواهد که وکالت پروندة وی را به عهده بگیرد. او اسرار زندگی خود و قصة عشق و وفاداریاش نسبت به دختر مورد علاقهاش «مریم» را برای او تعریف میکند و میگوید که برادرش به دلیل کینهای که با او داشته، برایش پاپوش درست میکند و به خاطر همین او در زندان است. رضا در کار خود موفق میشود و با هوشمندی وی امیر از زندان آزاد میشود و به وصال مریم میرسد. در جریان وکالت امیر، رضا نیز درگیر عشق دختری به نام «سحر» میگردد و با وی ازدواج میکند و زندگی عاشقانهای را با وی آغاز میکند.