افسانهی پهلوان نامدار
افسانههای عامه
«جمشید» شاگرد پهلوان «نامدار» در شهر خراسان بود. او تمام فنون کشتی را یاد گرفته بود و در شهر در همة مسابقاتی که بین پهلوانان برگزار میشد، شرکت میکرد و همه را شکست میداد. مدتی گذشت. جمشید کمکم به خود مغرور شده بود. یک روز حاکم شهر، پهلوان نامدار و جمشید را مقابل هم قرار داد تا با هم مسابقه بدهند. ساعتی گذشت، هردوی آنها خیس عرق شده بودند تا این که پهلوان نامدار با یک حرکت، کمر جمشید را گرفت و او را در مقابل حاکم به آرامی بر زمین گذاشت. همه پهلوان نامدار را تشویق کردند. جمشید هم که از رفتار خود پشیمان شده بود، به استاد خود احترام گذاشت و از میدان خارج شد. این قصة آموزنده برگرفته از قصههای گلستان سعدی است که برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» تهیه شده است.