افسانههای پارسی
افسانهها و قصههای ایرانی / نوروز - آداب و رسوم
در روزگاران قدیم دختر تنهایی برای گذراندن معاش خود، آتش در منقل قرار داده و آن را به مردمی که نیاز داشتند، میفروخت. روزی امیر جوان، پسر پادشاه او را دید و عاشقاش شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند. اما پدر و مادر امیر جوان به علت فقر و تنهایی دختر با ازدواج آنها مخالفت کردند و دختر آتشفروش را از شهر بیرون کردند. آن روز آخرین چهارشنبة سال بود. دخترک به سمت کوهستان رفت و امیر جوان متوجه شد و برای یافتن دختر آتش فروش راهی کوهستان شد. این کتاب مصور با موضوع قصهها و افسانههای ایرانی، برای کودکان گروه سنی «ج» و با عنوانهای هفتسین، سبزههای عید، شب یلدا، چهارشنبهسوری ملکة فرشها و سیزدهبدر به نگارش درآمده است. لازم به ذکر است که هریک از داستانهای مندرج در این کتاب به صورت جداگانه نیز منتشر شدهاند.