جنگ دایناسورها
روزی «تام» متوجة صداهای عجیب و غریبی از انبار هیزم خانهشان شد. پس جعبهای زیر پایش گذاشت و از پنجره داخل انبار را نگاه کرد. او یک دانیاسور گیاهخوار به نام «استگوساروس» را دید که شاخهای با برگهای عجیب و میوة قرمزرنگی از گوشة دهانش بیرون زده بود. او تصور کرد که دایناسور دلدرد گرفته و نوازشش کرد، اما بلند شدن حیوان روی پایش باعث ترس تام شد. اتفاقاتی که پس از این رخ میدهد پیکرة اصلی داستان را شکل میبخشد. جلد سوم از مجموعة «قصههای باورنکردنی» شامل هفت داستان کوتاه تخیلی تحت عنوان پادشاه طمعکار؛ آینة سحرآمیز؛ پادشاه پرنده؛ جادة عجیب و غریب؛ اسب هنرمند؛ کودک برفی؛ و جنگ دانیاسورها است.