پدربزرگ و امین
داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای اجتماعی
پدربزرگ و مادربزرگ «امین» و «آزاده» در یکی از روستاهای گرگان زندگی میکنند. آنها یک باغ بزرگ پر از میوه دارند که دلشان نمیخواهد لحظهای آن باغ را رها کنند مگر این که به دیدن آزاده و امین بروند. پدر آزاده چندروزی را برای دیدار پدر و مادرش به گرگان رفته بود. قرار شد پدربزرگ همراه پدر برای دیدن آزاده و امین به تهران بیاید. پدر این خبر خوش را تلفنی به آنها داد، آنها بیصبرانه منتظر پدربزرگ بودند. سرانجام پدربزرگ آمد و سپس با درخواست امین به او کمک کرد تا باغچهای زیبا درست کند و نکاتی را نیز در این زمینه به او آموخت. کتاب حاضر، مجلد دیگری از مجموعۀ «داستانهای امین و آزاده» است.