یاقوت کبود
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان روایت زندگی دختری به نام «شاران رزمجو» است که بازیگر است. شاران به هنگام فیلمبرداری در بازار با پسری به نام «هامون» آشنا میشود. هامون، پسر معتقدی است و شاران او را از گذشتههای دور میشناسد اما دلش نمیخواهد هامون این موضوع را بداند. اتفاقاتی که پیدرپی رخ میدهد موجب رویارویی هامون و شاران میشود و همین مسائل باعث پخش شایعاتی درباره آنها میشود. شاران برای پایان دادن به این شایعات از هامون میخواهد تا مدتی نقش همسر او را بازی کند. هامون به شرط خواندن صیغه محرمیت میپذیرد اما ... .