قلبهای متروک
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی بر اساس زندگی دختری است که مادرش پس از مرگ پدر، با یک تولیدکننده مواد غذایی به نام «مسعود محبی»، که مردی سرد و عصبی است، ازدواج میکند. این ازدواج باعث شده است که دختر برای همیشه تنها بماند و احساس پوچی کند. در داستان میخوانیم:« اتاق آقای «محبی» در طبقه دوم قرار داشت و طبقه دوم بهوسیله پلههای قرینهای که نردههای فلزی داشتند، به طبقه اول متصل میشد. این خانه بزرگترین و زیباترین خانهای بود که میتوانستم تصور کنم؛ خانهای که در کودکی رؤیاهایم را در آن به حرکت درآورده و اکنون بیآنکه از آن لذت ببرم، به دیوارهایش زل میزدم».