اینجا هیچ چیز واقعی نیست
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان روایت خاطرهگونه یک استاد دانشگاه است که با تلفن عجیبی از او دعوت میشود تا به یک مرکز علمی برود بدون آنکه اطلاعاتی از آنجا داشته باشد. استاد به مرکز مراجعه میکند و در آنجا پسر جوانی را میبیند که خود را «ذهندار» معرفی میکند و به مراجعان نیز «ذهنبر» میگوید. استاد وقتی میخواهد روی صندلی بنشیند متوجه میشود که صندلی پشت سر او حرکت میکند و این خود باعث رعب و وحشت استاد میشود و... .