فرانکولا یا پرومتهی پسامدرن
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان، روایت خاطرات آخرین بازماندهی نسل هیولاها است، موجودی متافیزیکی و پرومتهای پسامدرن که در خاطرات خود، راوی مرارتهای روح زخم خوردهای میشود که تاثرانگیز است. این خاطرات به ترتیب از "اول ژانویهی 97" آغاز میشود و با "آخر دسامبر 99" خاتمه مییابد. "فرانکولادیر به صحنه آمد، دیر درخشید، اما سرانجام ستارهای تابانی شد که چشم میلیونها انسان را خیره کرد. او هیولایی شد که بود؛ او، با عظمت و شفقت هیولاییاش، بیش از هر چیز نگاه ما انسانها به دنیای پیرامونمان را دگرگون کرد، دنیایی در آستانهی هزارهی سوم که دیگر جایی برای نا انسانها در آن باقی نمانده ـ برای هیولایی چون او،... این خاطرات آخرین بازماندهی نسل مهجور و به حاشیه راندهی متافیزیکی، در نهایت تاثیر به سزایی بر روند آشنایی هر چه بیشتر ما با "اقلیت"ها و ارج نهادن به تجربهی "دیگری" و پاس داشتن "تفاوت" خواهد داشت".