شعبدهباز: مجموعه داستان
«جیمی» خیلی افسرده و غمگین بود. آن روز برای شرکت در یک مهمانی دعوت شده بود، اما سرماخورده بود و باید در رختخواب میماند و استراحت میکرد. مادر جیمی از این که او غمگین بود، سعی میکرد که به او کمک کند تا به این مهمانی فکر نکند، اما جیمی به مادرش گفت: «دیگر من نمیتوانم آن شعبدهباز را ببینم و این خیلی بد است. ناگهان او صدای ضربه زدن به در را شنید. یک مردی با لباس عجیب و غریب با کلاهی بزرگ و لباس بلند وارد اتاق شد و به جیمی گفت: «من آمدهام تو تنها نباشی و میخواهم تو را سرگرم کنم». او با کارهای عجیب و غریب جیمی را متعجب کرد. جیمی به او گفت: «تو یک جادوگر هستی». مرد خندهای کرد و گفت: «شاید اینطور باشد». ناگهان در اتاق باز شد و مادر و آقای دکتر وارد شدند. سپس جیمی برای آقای دکتر و ماردش هرچه را که دربارة مرد عجیب و غریب دیده بود تعریف کرد. آنها هیچکدام حرفهای او را باور نکردند. کتاب شامل هشت داستان تخیلی ـ آموزشی است که ضمن کمک به تقویت قوة تخیل کودکان آنها را به انجام کارهای خوب تشویق میکند. پردة شگفتانگیز، گوسی غاز شجاع؛ جعبة شکلات؛ اردک ماجراجو و... از عناوین داستانهای این مجموعه است.