اگر مانده بودی
داستانهای فارسی - قرن 14
این رمان حکایت زندگی جوانی به نام «یزدان ملکان» است که بسیار ثروتمند بوده و مدیر شرکتهای زنجیرهای ملکان است. در یک شب بارانی او دلباخته دختری به نام «پریماه» میشود، پریماهی که عشق یزدان را به نگاه هوس آلود افرادی میفروشد که یزدان نمیتواند آنها را تحمل کند. یزدان تصمیمهای تازهای برای زندگیاش گرفته است. تنها یادگارش از پریماه دختر کوچکی به نام «خاطره» است که خاطرات تلخ و شیرین زندگیاش را برایش زنده میکند و در این میان رؤیا تنها کسی است که میتواند التیامبخش دردهای او باشد.