یک شب یک قصه: 365 قصه برای 365 شب
داستانهای پریان / داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای کوتاه
«جیرجیرک و مورچهها» حکایت جیرجیرکی است که در تابستان روی خوشۀ گندم نشسته بود و با خوشحالی آواز میخواند. او دلش به حال مورچهها، که از صبح تا شب کار میکردند، میسوخت. او تصور میکرد مورچهها نمیدانند چطور از زندگیشان لذت ببرند. تا این که زمستان از راه رسید و جیرجیرک غذایی برای خوردن نداشت. اگر مورچههای بخشنده به او مقداری گندم نمیدادند، جیرجیرک از گرسنگی میمرد. مجموعۀ حاضر حاوی چهار مجلد در یک جلد و دربردارندۀ داستانهایی برای هریک از فصول سال است و در مجموع 365 حکایت را شامل میشود. از آن جمله است: علیبابا و چهل دزد؛ موش و پرنده؛ سگ و دزد؛ خفاش؛ تور سحرآمیز؛ و بستنیساز.