هولا ... هولا
«هولا... هولا» داستان کرهاسبی چابک است که از آغاز برای شرکت در مسابقههای اسبدوانی تربیت شده و با بردن پیدرپی جامهای گوناگون در قلب صاحبش جای خاصی پیدا کرده است. او آرام آرام بزرگ شده و رو به کهولت میگذارد اما «تیمورخان»، که به او علاقۀ ویژهای دارد، حاضر به رها کردن او نیست. اسب بیشتر مدت روز را دراصطبل گذرانده و رفت و آمدها را به نظاره مینشیند تا روزی که شخصی از راه میرسد و با زبانبازیهای فراوان، تیمورخان را متقاعد میکند اسب را به وی واگذار کند. اسب با صاحب جدیدش به سوی آیندهای نامعلوم حرکت میکند؛ در حالی که عشق به تیمورخان را با خود همراه ساخته است. مجموعۀ حاضر مشتمل است بر نه داستان کوتاه که برخی از آنها عبارتاند از: ماسکوت؛ ویشتاسب روشنفکر؛ موش کور؛ و دیگر بین ما نیستی؛ و سنبلالطیب.