خرسی که دیگر خرس نبود

خرسی که دیگر خرس نبود

خرسی که در زمستان، در غاری به خواب زمستانی فرو رفته بود در بهار بیدار می‌شود، خود را وسط یک کارخانة بزرگ پرسروصدا می‌یابد. سرکارگر، رئیس، معاون سوم، معاون دوم، معاون اول و خود مدیرکل به خرس می‌گویند که تو یک آدم احمق هستی که پالتوی خز پوشیده‌ای و باید مویت را اصلاح کنی. آنها به او می‌گویند که اگر تو خرس بودی، در جای دیگری غیر از کارخانه به سر می‌بردی و خرس بارها می‌گوید که من کارگر نیستم و یک خرس هستم. تا این که خرس را به باغ‌وحش و سیرک می‌برند و از خرس‌های دیگر می‌پرسند و همگی آنها می‌گویند تو خرس نیستی و گرنه جایت باید در سیرک و یا باغ‌وحش بود. بدین‌ترتیب آنها خرس را مجبور می‌کنند که به همراه تعداد زیادی از آدم‌ها، روی یک دستگاه بزرگ در کارخانه کار کند و ماه‌ها و ماه‌ها می‌گذرد. ماجراهایی برای او پیش می‌آید که در این کتاب آمده است.

قیمت چاپ: 1,500 تومان
نویسنده:

فرانک تاشلین

مترجم:

سعید امیری

ناشر:

سروش

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

813

سال چاپ:

1390

نوبت چاپ:

2

تعداد صفحات:

56

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789643768195

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

ترجمه