دن کیشوت
داستانهای اسپانیایی - قرن 16م.
داستان، سرگذشت مردی به نام «الونسو کیخوته» است. کیخوته یک نجیبزاده معمولی است که پس از خواندن داستانهای بیشمار درباره شوالیههای ماجراجو، تحت تأثیر شجاعت و دلاوری این افراد، تصمیم میگیرد خود نیز یک شوالیه شود. کیخوته پس از این تصمیم نام خود را به «دنکیشوت مانچا» تغییر میدهد و سوار اسب بارکش خود، از روستایی ناشناخته در قلب اسپانیا به راه میافتد تا زشتیها و بدیها را از بین ببرد و از حقوق ستمدیدگان دفاع کند. با پیش رفتن داستان آنچه آن را جذابتر و خواندنیتر میکند، شوخطبعی و گفتههای بامزه شخصیت اصلی داستان یعنی دنکیشوت است. شخصیت دیگر داستان دنکیشوت، «سانچو» است، سانچو برخلاف دنکیشوت، اسیر توهمات نگشته است و به خوبی آگاه است که همه اینها مشتی توهم است، اما با این حال با صبر و حوصله پابهپای استاد در این سفر پرمخاطره همراه شده است... .