هری و یک سطل پر از دایناسور
«هری» در اتاق زیر شیروانی مادربزرگ جعبهای قدیمی پیدا کرد که درون آن چند دایناسور وجود داشت. هری خمیدگی و شکستگیهای آنها را درست کرد. دایناسورها را شست و برای آنها از روی کتاب دایناسور اسم انتخاب کرد. از آن روز به بعد هری با دایناسورها دوست شد، آنها را با خود به هرجا میبرد و با آنها بازی میکرد. روزی دایناسورها در قطار جا ماندند و هری ناراحت شد. مادربزرگ و مادر سعی کردند با چیزهای دیگر هری را سرگرم کنند اما نتوانستند، چون هری دایناسورهایش را دوست داشت. او صبح زود با مادربزرگ به قسمت اشیای گمشده در ایستگاه قطار رفت و دایناسورهایش را پیدا کرد و با خود به خانه آورد. این کتاب مصور برای کودکان گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.