رویاهای ماندگار
در این داستان، "فریدون"، یکی از دو پسر خانواده است که مدتی در آلمان زندگی کرده و در وضعیت بعد از جنگ تحمیلی، به ایران و زادگاهش، شهر سنندج برمیگردد. او متوجه میشود که خانوادهاش به علت فقر و اوضاع جنگ تا حدی از هم پاشیده شده و دچار نابسامانی شده است؛ از این رو تصمیم میگیرد که حتما این وضع را تغییر دهد. "فریدون" در این راه میکوشد و حتی برادرش را که دنبال یافتن کار به بندرعباس رفته و گم شده، سرانجام پیدا میکند و به خانه برمیگرداند، خود او نیز بر اثر آشنایی با چند دوست و نیز خواندن کتاب، متحول میشود، ازدواج میکند و تصمیم میگیرد با ترجمه کردن "رمانهای خارجی" به فرهنگ کشورش خدمت نماید.