دستهای ویران
در این داستان، دختری دانشجو به نام "آیدا" برای نوشتن پایاننامهی خود به خانهی سالمندان میرود. در آن جا با پیرزنی با نام "حسرت"، آشنا میشود. پیرزن، داستان زندگیاش را برای "آیدا" تعریف میکند و "آیدا"، صحبتهای او را مینویسد. زندگی "آیدا" از جهاتی به زندگی "حسرت" شباهت دارد. "حسرت"، زنی است که حاضر نیست آشینهی گرمش را پس از رفتن ناگهانی همسرش به ویرانی بکشد. "حسرت"، زنی تنها، فقیر و در عین حال بسیار زیباست و میخواهد با پاکدامنی زندگی کند، اما او با افرادی روبهرو میشود که میخواهند از زیبایی او سوء استفاده کنند. سرانجام "حسرت" با پشت سر گذاشتن ماجراهای بسیاری، در شب رحلت حضرت فاطمه (س) از دست آدمهای نابهکار، نجات پیدا میکند و ...