عصای بابابزرگ
داستانهای اجتماعی
"بابابزرگ "برای راه رفتن، به عصایش متکی است .یک روز او نوهاش ـ احمد ـ را به پارک میبرد .احمد در اثر بازیگوشی، عصای بابابزرگ را در جوی آب میاندازد و آب به سرعت آن را به رودخانه میبرد .با این همه پدربزرگ را در راه بازگشت به خانه کمک میکند .این داستان مصور و رنگی برای گروه سنی "ب "نوشته شده است .