آخرین فرصت

آخرین فرصت

پزشک جوانی با نام «آریا» یک روز در بیمارستان با بیماری مواجه می‌شود که معتاد است. این بیمار بر اثر اعتیاد جان خود را از دست می‌دهد. دختر این بیمار با نام «ارشیا» به بیمارستان می‌آید و با شنیدن خبر مرگ پدر از حال می‌رود. مادر آریا که برای انجام آزمایش‌هایی در بیمارستان است با دیدن این صحنه و نامساعد بودن حال ارشیا او را با خود به خانه می‌برد. ارشیا ماجرای زندگی خود را با زن بازگو می‌کند و مادر آریا درمی‌یابد که ارشیا کسی را ندارد و به همین دلیل او را نزد خود نگه می‌دارد. پس از آن ارشیا با تشویق و کمک آریا تصمیم به ادامه‌ی تحصیل می‌گیرد. به همین دلیل در آموزشگاهی ثبت نام می‌کند. در آموزشگاه پسری با نام «سعید» از ارشیا تقاضای ازدواج می‌کند و این در حالی است که «رضا»، دوست آریا، نیز خواهان ازواج با ارشیا است. ارشیا با قاطعیت به هر دوی آن‌ها جواب رد می‌دهد، او چندی بعد با کمک آریا در بیمارستانی که آریا مشغول کار است استخدام می‌شود. «شاهرخ» برادرزاده‌ی رئیس بیمارستان از ارشیا درخواست ازدواج می‌کند و در این میان آریا که دلباخته‌ی ارشیا شده با شنیدن این خبر تصور می‌کند ارشیا نیز شیفته‌ی شاهرخ است. در ادامه اتفاقاتی رخ می‌دهد که بر روی تصورات وی خط بطلان می‌کشد.

قیمت چاپ: 3,000 تومان
نویسنده:

فاطمه عادلی

ویراستار:

زهرا مردانی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1386

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

322

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789642650934

محل نشر:

کرج - البرز

نوع کتاب:

تالیف