ستارههای ششپر
داستانهای فارسی - قرن 14
در داستان «ستارههای ششپر» راوی عشقهای واهی را به تصویر میکشد؛ «اسد» که برای تحصیل در رشتۀ ادبیات فارسی از روستا به شهر آمده، با مراجعه به مطب چشمپزشکی و دیدن منشی مطب، احساس میکند که وی همان دختر رویاهایش است، اما برای آن که باب آشنایی با دختر را باز کند روی کاغذی سفید که آن را به شکل پاکت درآورده دو برگ سبز به نشانۀ قلب پاک دو جوان میگذارد. منشی با مشاهدۀ این برگها یک ستارۀ ششپر جلوی نام اسد گذاشته و او را بدون نوبت راهی اتاق دکتر میکند. اسد که این کار منشی را به فال نیک گرفته با خوشحالی از گذاشتن ستارۀ ششپر کنار نامش از اتاق دکتر بیرون میآید، اما همان لحظه مردی دیگر را مشاهده میکند که با دادن مقداری پول به منشی، کنار نامش ستارهای ششپر قرار میگیرد و بدون نوبت وارد اتاق دکتر میشود. در بخشی از داستان آمده است: «نگاه اسد از میان تارهای موی دختر سر خورد و روی ستارۀ ششپری نشست که کنار اسمی دیگر نقش میبست. رویش را برگرداند. خالی شد، بیهوده شد». «ستارۀ ششپر» نام یکی از داستانهای کوتاه این مجموعه است. برخی دیگر از داستانهای کتاب عبارت است از: اسکناس بودار؛ دت سکینه؛ انتخاب جنگل؛ طوطی سخنگو؛ پای لرز خربزه؛ دوغی که بود؛ نگهبان پیر؛ و نفتی.