اسراری در گذرگاه
مطالب کتاب حاضر دو داستان است که به موازات هم پیش میرود . یکی ماجرای "رامو" که اصل داستان است و دیگری، ماجرا و وقایعی که بر "مهندس نوری" گذشته، لذا پیوستگی زمانی و مکانی با همدیگر ندارند و هردو ماجرا هم، واقعی است. برای نمونه بخشی از داستان مهندس نوری درج میگردد: مهندس نوری خم شد و به آهستگی بیخ گوش "رامو" گفت: اگر قول بدهی که به من نخندی و نگویی که دیوانه شدهام، چیزی به شما میگویم شرط دیگرش هم این است که قسمم بخوری به هیچ کس نگویی رامو سرش را از روی کتابی که آن را تصحیح میکرد، برداشت و نگاهی به مهندس نوری انداخت و گفت .....