فرار فریاد آخرم
داستانهای فارسی - قرن 14
این کتاب داستانی است که با زبانی ساده و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده داستان را با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها نگاشته تا خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه سازد. در داستان میخوانیم: «اواخر زمستان بود و زوزه باد، بدن بیحس و حالم را به لرزه میانداخت. گامهایی که نمیدانستم به کجا میروند، زیر آسمان گلگون، روی سینه زخمخورده زمین پیش میرفتند».