دلواپسی
داستانهای فارسی - قرن 14
«... امّا، نه، من شفا مییابم و تو تجات خواهی یافت! آنوقت خواهید دید که معجزه رخ داده است. مردم تمام لباسم را پاره خواهند کرد و با خود خواهند برد. هر شب به خوابم میآید! هر شب که نه، تاکنون یک شب بیشتر به خوابم نیامده، امّا حرکاتش چنان پیش چشمم زنده است که خیال میکنم همین دیشب بود که به من پشت کرده و فقط رویش را طرف من برگردانده و گفته بود: «بیا، بیا پیشم شفایت میدهم... .» کتاب حاضر بیانگر گوشهای از حماسه آفرینیها و رشادتهای رزمندگان و جانبازان هشت سال دفاع مقدس در قالب داستان است.