مارال
کتاب حاضر مجموعهای از داستانهای کوتاه با این عنوانهاست: «دختربس»، «مارال»، «خانهای در باد»، «دختر پرستار»، «تنها بازماندة زندگی»، «طلوع من چه زود غروب کرد» و «تلخ و شیرین». در داستان «مارال» آمده است: «مارال» عاشق پسری به نام «کیان» است، امّا متوجه میشود که کیان عاشق دخترخالهاش «بیتا»ست و به خواستگاری او رفته است. در این میان مارال که از خیانت کیان مطمئن میشود از نظر روحی و جسمی در وضعیت نامساعد قرار میگیرد و راهی بیمارستان میشود. پزشکان وجود تومور قابل علاجی را اعلام میکنند. در این حال پزشک جوانی به نام «امیرارسلان» عاشق مارال میشود و بعد از معالجه از وی خواستگاری میکند، سرانجام آنها زندگی مشترک خود را با عشق واقعی شروع میکنند.