قصه‌ی امشب: شب‌های پاییز

قصه‌ی امشب: شب‌های پاییز

روزی مادر «شنل قرمزی» یک کیف و یک شیشه مربای تمشک را به او می‌دهد تا آن را به نزد مادربزرگ، در آن سوی جنگل ببرد. شنل قرمزی برای این کار راهی جنگل می‌شود. اما با ورود به جنگل پس از چندی، سکوتی عجیب جنگل را فرا می‌گیرد. این سکوت به خاطر ورود گرگ و پنهان شدن جانوران از چنگال اوست. اما گرگ که شنل‌قرمزی را از دور می‌بیند با پوشیدن لباس مترسک و چسباندن مقداری پنبه بر سر پوزه‌اش شنل قرمزی را فریب می‌دهد و از او علت آمدنش به جنگل را جویا می‌شود، شنل قرمزی نیز که به گرگ شک نمی‌کند تمام سؤالات او را پاسخ می‌دهد. بدین ترتیب گرگ، نشانی منزل مادربزرگ شنل قرمزی را پیدا می‌کند و خود سریع‌تر از شنل‌قرمزی به آنجا می‌رود. گرگ که مادربزرگ را روی تخت می‌بیند، از آن‌جا که فرصتی برای خوردن او را نداشته، وی را در جایی از خانه پنهان می‌کند و منتظر ورود شنل قرمزی به خانه می‌شود. شنل قرمزی نیز با دیدن چشم‌ها و گوش‌ها و چنگال‌های گرگ کمی شک می‌کند. و زمانی که گرگ قصد حمله به سوی او را دارد با شلیک گلوله‌ای از طرف شکارچیان از پا در می‌آید. "شنل ‌قرمزی" عنوان یکی از داستان‌های مجموعۀ "قصه‌های امشب: شب‌های پاییز" این مجموعه حاوی افسانه‌هایی از مجموعۀ انگلیسی "افسانه‌های جهان" است که پس از ترجمه به فارسی، به شیوه‌ای ساده بازنویسی و بعضا بازآفرینی شده است.

قیمت چاپ: 12,000 تومان
بازنویسی:

اسدالله شعبانی

مترجم:

ویدا لشگری

ویراستار:

محمد نورقربانی

ویراستار:

غلامحسین اعرابی

ناشر:

هگمتان

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

808.83

سال چاپ:

1387

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

210

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

گالینگور

شابک:

9789646416338

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

گردآوری و ترجمه