دختری با گوشواره مروارید
داستان، سرگذشت دختر 16سالهای است به نام "گریت "که فرزند استادکار نقاشی کاشی است .گریت به دلیل نابینایی پدر، ناگزیر میشود در خانه "ورمیر "ـ نقاش مشهور ـ کار کند .او به دلیل زندگی در کنار پدری هنرمند، دارای روحی لطیف و ذوق هنری است که موجب گردیده به طور ناخودآگاه آشنایی خوبی با ترکیب رنگها و نور داشته باشد و این امر باعث نزدیکی وی با ورمیر و نقاشیهایش میگردد و تاثیر به سزایی بر آثار ورمیر میگذارد .این تاثیر تا به جایی است که لطافت روح گریت در آثار ورمیر منعکس شده در نهایت خود محرک خلق تابلوی "دختری با گوشواره مروارید "میشود .