حسن کچل در دهکده دیوها
افسانههای عامه
کتاب مصور حاضر، جلد ششم از «قصههای حسنکچل» و داستانی از افسانههای عامه است که با زبانی ساده و روان برای گروه سنی (ب) نگاشته شده است. «حسن» پسری از روستاهای آذربایجان بود. چون مو نداشت، به «حسنکچل»، معروف شده بود. «حسنکچل» هوش زیادی داشت و با کمک هوش خود بسیاری از مشکلات مردم روستا را حل میکرد. در این داستان «حسنکچل» صبح وقتی از خواب بیدار شد، بعد از انجام کارهای روزانه به اطراف روستا رفت. وقتی به رودخانه رسید، متوجه شد که آب رودخانه خشک شده است.